درباره وبلاگ

سلام به خونه ی من خوش اومدی@ @@@@@@@@@@@@@@@@ آفرین باد بر مرگ آفرین باد بر مرگ که با دست های سیاهش تو را خواهد کشت @@تنهایی@@
آخرین مطالب
نويسندگان
دروغ دوست داشتنی
عشق،نفرت،حسرت
دو شنبهبرچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

چرادلتنگی های این دنیاهمش ماله منه وهمیشه گریه روچشمای منه

دنیارومن کلیدکرده ولمم نمیکنه

عاشق دلخسته


دو شنبهبرچسب:, :: 2:25 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


یک شنبهبرچسب:, :: 3:35 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


یک شنبهبرچسب:, :: 2:45 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 دنیافقط سه روزه 

اومدن 

بودن 

رفتن 

من نخواستم که بیام ولی میخوام بمونم به خاطرتووقتیم که توبری منم

میرم

عاشق دلخسته


یک شنبهبرچسب:, :: 2:41 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


شنبهبرچسب:, :: 2:53 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

  سکوتم را به باران هدیه کردم // تمام زندگی را گریه کردم // نبودی در

فراق شانه هایت // به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

 

عاشق دلخسته


شنبهبرچسب:, :: 1:2 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


جمعهبرچسب:, :: 4:19 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 گوش به زنگتم چشام به در خیره /   به انتظارم تا بیای نگو به من دیره

که من دیگه طاقت ندارم / آخه به دوری تو یه نفر عادت ندارم

منو ببخش اگه به تو شک می کردم / اگه زنگ می زدی گوشی رو روت قطع می کردم

اگه خواسته هاتو نشنیده رد می کردم /  یا از عشق کس دیگه تب می کردم

همیشه حق با تو بودو اینو تازه فهمیدم / که این منم که الکی به تو فاز بد می دم و

حق می دم که ازم بدت بیاد و بخوای نپلکم دور و ورت زیاد

ولی بدون که بی تو داغون داغونم  / با تو زندگیم ایده آله آروم آرومم  

نباشی حتما باید یه قرصی چیزی باشه / تا شبها بتونم خودمو با اون بخوابونم

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی / اگه منو نمی خوای نداره هیچ عیبی

ولی اینو بدون عزیزم / من هنوزم / دوست دارم خیلی

اینو می دونم که خیلی گله داری ازم / داری خاطرات گریه داری ازم و

هرکاری بکنم و هر چقدر هم بهت من محبت بکنم هی بنالی ازم

می دونم نداری ازم دل خوشی / دل من تنگه برا تو دل تو چی؟

برام می تپه برام تنگ میشه؟ /  یا دوست داری دلم بیشتر از این تنبیه شه؟

اگه که نه یالا بگو پس کوشی؟ چرا یه میس کال هم ندارم از گوشیت؟

چرا اصلا به من هیچ حسی نداری؟ /  چرا سعی نمیکنی ازم حرصی در آری؟

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی / بدون مثل تو نیستم و می خوامت خیلی

اگه منو نمی خوای نداره عیبی / نه من مثل تو نیستم چرا بی میلی

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی / اگه منو نمی خوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم / من هنوزم / دوست دارم خیلی

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی / اگه منو نمی خوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم / من هنوزم / دوست دارم خیلی

 

چته؟ چقدر فاصله میگیری؟ چرا با من یه فاز تازه نمیگیری؟

چرا وقتی می بینی پشیمونم منو نمی بخشی یکم ساده نمی گیری؟

یادته؟ همیشه چه تو دعوا و آشتی تو سخت ترین شرایط هام هوامو داشتی

منو دور نمیزدی سرم غر نمیزدی / با این که لیاقت از من بهترها رو داشتی

حالا تو نیستی بدم به کی تکیه؟ با کی درمیون بذارم یکی یکی

مشکلاتی که دارمو بی تو حل نمیشه؟ / بی تو مشکلاتم بیشتره و کم نمیشه

پس بیا بگو منو می بخشی / چرا فکر می کنی تو دلخوشیم بی نقشی؟

وقتی می دونی چقدر بی تو  روحیه ام خرابه / دیگه دلم طاقت یه لحظه دوریتم نداره

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی / اگه منو نمی خوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم / من هنوزم / دوست دارم خیلی

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی / اگه منو نمی خوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم / من هنوزم / دوست دارم خیلی

 

عاشق دلخسته


جمعهبرچسب:, :: 3:11 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 عاشق                           عاشق تر

 

نبود در تار و پودش           دیدی گفت عاشقه عاشق

@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه دیدار این خونه

فقط  خوابه ، تو که رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره  از درو دیوارش غم

عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،  بیا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش

حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و  گنجشک  کلاغای

سیاه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابیده  توی  دنیای خاموشی  ،   دیگه  ساعت رو

طاقچه شده کارش فراموشی  ،  شده کارش فراموشی  ،  دیگه  بارون  نمی

باره  اگر چه  ابر سیاه  ،  تو که  نیستی  توی  این خونه ،   دیگه  آشفته

بازاریست  ،  تموم  گل ها  خشکیدن مثل خار بیابون ها ،  دیگه  از

رنگ  و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت

گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو

به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری

گفتم که تو می دونی،سرخاک

تو می میرم ، ولی

تا لحظه مردن

نمی گیرم

دل از

 تو

عاشق دلخسته


جمعهبرچسب:, :: 3:9 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 بارها شده از این که عاشقش شدم پشیمون شدم ولی این قدر

فراموش کردنش برام سخت بود که دوباره عاشقش شدم

بارها شده منتظر یه اتفاق بودم و ثانیه ها مثل یه قرن میگذشتن ولی

هیچ اتفاقی نیفتاد و زمانی که انتظارش رو نداشتم یه اتفاق خوب افتاد

فهمیدم که عشق تلخ ترین شیرینی روزگاره

فهمیدم در هر لحظه فقط بایدبه فریاد مغزم گوش کنم نیازی نیست دنبال

راهی باشم چون خودش راهو نشونم میده

بارها شده داد کشیدم و گفتم اخه چرا خدایا ولی یه هو به خودم میگم مریم ناشکری نکن خودش بهتر میدونه

فهمیدم وقتی عاشق شدم چشمم رو روی خیلی کارها بستم و گفتم

به عشقت خیانت نکن

قهمیدم که کلی کار که خیلی دوست داشتم انجام بدم رو ندادم چون

عشقم اون کارو دوست نداره

بارها شده شب ها اینقدر گریه کردم که فرداش مجبور شدم تا ظهر

بهکامپیوتر خیره بشم تا کسی چشمام رو نبینه

وقتی تو تاریکی فاصله من و اون اندازه یه نفس بود گریه کردم ولی اون

هیچ وقت نفهمید

فهمیدم وقتی عاشق شدم دو تا چشمام رو از دست دادم ولی قلبم یه

عصا به دستم داد و خودش هم اون یکی دستم رو گرفت تا راهنماییم

کنه

وقتی تو بالکن زیر افتاب داغ نشسته بودم و غرق عشق تو بودم و حتی

یه ذره گرما رو حس نمیکردم یکی اومد و بلندم کرد و گفت مریم داغ داغ

شدی منم گفتم چیزی گفتی

بارها ندونسته دلم رو شکستی ولی من تیکه های قلبم رو از رو زمین

جمع کردم بارها دستم زخمی شد ولی گفتم اشکالی نداره اون هیچی

نمیدونه

عاشق دلخسته


جمعهبرچسب:, :: 3:4 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

  وقتي يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از

 

كار گذشته و تو عاشق شدي طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه

 

عشق مي تپه، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن همه

 

چي با يک نگاه شروع ميشه اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه

 

چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ... محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد

 

تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه

 

صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه. حتي

 

وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي

 

باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني

 

قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي. مي بيني

 

كار دل رو؟ شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد

 

يه جنگ و جدال طولاني با خودت چشات رو روهم مي زاري ولي همش

 

از خواب ميپري ... از چيزي ميترسي ... صبح كه از خواب بيدار ميشي نه

 

ميتوني چيزي بخوري نه مي توني كاري انجام بدي ، فقط و فقط اونه كه

 

توي فكرو ذهنت قدم مي زنه به خودت مي گي اي بابا از درس و زندگي

 

افتادم ! آخه من چمه ؟ راه مي افتي تو كوچه و خيابون هر جا كه ميري

 

هرچي كه مي بيني فقط اونه ، گويا كه همه چي از بين رفته و فقط اون

 

مونده طوري بهش عادت مي كني كهاگه فقط يه روز نبينيش دنيا به

 

آخرميرسه وقتي با اوني مثل اينكه تو آسمونا سير مي كني وقتي بهت

 

نگاه مي كنه گويا همه دنيا رو بهت ميدن گرچه عشق نه حرفي مي زنه

 

و نه نگاهي مي كنه ! آخه خاصيت عشق همينه آدم رو عاشق مي كنه

و

بعد ولش مي كنه به امون خدا وقتي باهاته همش سرش پائينه تو دلت

 

مي گي تورو خدا فقط يه بار نيگام كن آخه دلم واسه اون چشايقشنگت

 

يه ذره شده ديگه از آن خودت نيستي بدجوري بهش عادت كردي !

 

مگه نه ؟ يه روزي بهت ميگه كه ميخواد ببينتت سراز پا نمي شناسي

 

حتي نميدوني چي كار كني ... فقط دلت شور ميزنه آخه شب قبل

 

خواب اونو ديدي... خواب ديدي که همش از دستت فرار ميکنه ...

 

هيچوقت براش گل رز قرمز نگرفتي ...چون بهت گفته بود همش دروغه

 

تو هم نخواستي فکر کنه تو دروغ ميگي آخه از دروغ متنفره ... وقتي اون

 

رو مي بيني با لبخند بهش ميگي خيلي خوشحالي که امروز ميبينيش

 

... ولي اون ... سرش رو بلند مي كنه و تو چشات زل ميزنه و بهت ميگه

 

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كني ! دنيا رو سرت خراب ميشه همه

 

چي رو ازت مي گيرن همه خوشبختي هاي دنيا رو بهش مي گي من…

 

من … من از جاش بلند ميشه و خيلي آروم دستترو ميبوسه ميذاره

 

روقلبش و بهت ميگه خيلي دوستت دارم وبراي هميشه تركت مي كنه

 

ديگه قلبت نمي تپه ديگه خون تو رگات جاري نميشه يه هويي صداي

 

شكستن چيزي مي آد دلت مي شكنه و تكه هاي شكستش روي زمين

 

ميريزه دلت ميخواد گريه کني ولي يادت مي افته بهش قول داده بودي

 

که هيچوقت به خاطر اون گريه نميکني چون ميگفت اگه يه قطره اشک

 

از چشماي تو بياد من خودم رو نميبخشم ... دلت ميخواد بهشبگي چقدر

 

بي رحمي که گريه روازم گرفتي ولي اصلا هيچ صدايي ازگلوت در نمياد

 

بهت ميگه فهميدي چي گفتم؟با سر بهش ميگي آره!... وقتي ازش

 

ميپرسي چرا؟؟؟ميگه چون دوستت دارم! انگشتري رو که تو دستته در

 

مياري آخه خيلي اونو دوست داره بهش ميگي مال تو ... ازت ميگيره

 

 ولي دوباره تو انگشتت ميکنه ...ميگه فقط تو دست تو قشنگه... بعد

 

دستت رو محکم فشار ميده و تو چشمات نگاه ميکنه و... بعد اون روز

 

ديگه دلت نميخواد چشمات رو باز  كني آخه اگه بازشون كني بايد

 

دنياي بدون اون رو ببيني تو دنياي بدون اونرو مي خواي چي كار ؟ و براي

 

هميشه يه دل شكسته باقي مي موني دل شكسته اي كه تنها چاره

 

دردش تويي...

عاشق دلخسته


پنج شنبهبرچسب:, :: 5:28 قبل از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 
کسی دیگه نمیاد جای تو رو بگیره

که من براش بمیرم که اون برام بمیره

کسی دیگه نمیگه دوست دارم مثل تو

 
کسی دیگه نداره نگاه گرم تورو

قصه اینجوری شروع شد با یک دنیا مهربونی
 
با یک لبخند پر از حرف با زبون بی زبونی

قصه هرجوری که باشه من میشم یک آشیونه

یک پرنده ام که تو باشی زیر بارونها نمونه

کسی دیگه نمیاد نمیاد جای تو رو بگیره

که من براش بمیرم که اون برام بمیره

کسی دیگه نمیگه دوست دارم مثل تو

کسی دیگه نداره نگاه گرم تورو

لحظه به لحظه روبه رومی دلم تنگه برات

لحظه به لحظه آرزومی دلم تنگه برات

لحظه به لحظه میخواهم ببینمت توی همون کوچه عشق

دل من هنوز جا مونده توی همون کوچه عشق

کسی دیگه نمیاد جای تو رو بگیره

که من براش بمیرم که اون برام بمیره

کسی دیگه نمیگه دوست دارم مثل تو

کسی دیگه نداره نگاه گرم تورو

اگه از ماه و ستارها بگم بازم توی

اگه از آسمون و دریا بگم بازم توی

اگه از قشنگ ترین پرنده های آسمون

اگه از نقاشی خدا بگم بازم توی

کسی دیگه نمیاد نِِِِــــــــــــــــمیا
د

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 10:3 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 همه میان دردامومیخونن ومیرن امابجزتوکه ازهمه مهم تری کاش بیای برای یه لحظه خسته

شدم ازاین همه انتظار

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:59 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 نمیدونم این روزاچرااینجوری شدن دلم پرازغم شده

 

حتی نفس کشیدنم

عذاب آوره 

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:57 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

حالاکه رفتی وتنهام گذاشتی فقط یه چیزوبدن

 

من دیگه نمیخندم حتی

 

برای یه لحظه

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:46 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:44 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

خدایا عاشقم کرد و حالا از بودنم سیره

 

داره دل میکنه میره بهم میگه پشیمونه


دلی که عاشق من بود یه جای دیگه ای گیره


خودش با من نمیمونه میگه تقدیر ما اینه


میزاره گردن قسمت گناهش رو نمیبینه


چه حالی دارم این شبها چه روزای بدی دارم

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:42 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

 هنوز داغم نمیفهمم دوباره پشت پا خوردم

بهم میگفت دوسم داره، گذاشت و رفت و جا خوردم


مثل یه آدم گیجم، به یه نقطه شدم خیره


ازم دلخور نبود اما، چرا نگفت داره میره


چقدر ساکت برید از من، ندیدم که معطل شه


معمای عجیبی بود، چقدر خوبه اگه حل شه


نه اشکش رو در آوردم، نه از عشقم فراری بود


یعنی هر چی بهم میگفت، تمومش سر کاری بود

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:37 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

همه دلتنگیامو همه بی کسیامو همه تنهایی هامو تموم خوشی هامو

میدم برای یه لحظه دیدن تو

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:33 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:32 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:31 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:29 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:23 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

من تورودوست دارم اماتواینو باورنمی کنه

کاش بشه یه روزی یه جایی

باورم کنی 

عاشق دلخسته


سه شنبهبرچسب:, :: 9:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : فاطی       

 

عاشق دلخسته